حسب الحال، برای مثال ترک چنگی چو در ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴ - ۷۰۷)، حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ - ۳۷۰)
حسب الحال، برای مِثال ترک چنگی چو دُر ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴ - ۷۰۷)، حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ - ۳۷۰)
ابن علی بن عبدالکریم معروف به فتال. معاصر محقق کرکی بود و درآغاز سدۀ دهم میزیست و استاد ابن ابی جمهور بود که در کتاب ’عوالی’ از وی نقل دارد. (ذریعه ج 4 ص 225) ابن علی بن احمد فتال نیشابوری فارسی شهید. استادابن شهرآشوب. درگذشتۀ 588 هجری قمری بوده است. و پسراو ابوعلی محمد بن حسن فتال است. (ذریعه ج 4 ص 297)
ابن علی بن عبدالکریم معروف به فتال. معاصر محقق کرکی بود و درآغاز سدۀ دهم میزیست و استاد ابن ابی جمهور بود که در کتاب ’عوالی’ از وی نقل دارد. (ذریعه ج 4 ص 225) ابن علی بن احمد فتال نیشابوری فارسی شهید. استادابن شهرآشوب. درگذشتۀ 588 هجری قمری بوده است. و پسراو ابوعلی محمد بن حسن فتال است. (ذریعه ج 4 ص 297)
خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود: ساز طرب عشق که داند که چه سازد کز زخمۀ او نه فلک اندر تک و تاز است
خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود: ساز طرب عشق که داند که چه سازد کز زخمۀ او نه فلک اندر تک و تاز است
ابن علی عوض بدری، مکنی به ابوالفضائل ازهری. در مصر به سال 1131 هجری قمری درگذشت. او راست: اجماع الاناس و دیوان و شش کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 297) یاد شده است
ابن علی عوض بدری، مکنی به ابوالفضائل ازهری. در مصر به سال 1131 هجری قمری درگذشت. او راست: اجماع الاناس و دیوان و شش کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 297) یاد شده است
وقایعروز. حوادث جاریه. احوال کنونی. حسب حالت، شعری که شاعر در وقایع حاضره گوید: یکی ترانه درانداز حسب حال که هست خدایگان را فردا نشاط سنگ انداز. مختاری. امروز یاد خواهم کردن زحسب حال یک داستان که دهر چنان داستان نداشت. مسعودسعد. پادشاه را حسب حال بطبعآرد. (چهار مقاله). گوش کن حسب حال خاقانی گرچه او ژاژ بیشتر خاید. خاقانی. هرچه دارد ضمیر خاقانی در غمش حسب حالی افتاده است. خاقانی. من چه گویم حسب حال خود کند عالم الاسرار گیتی آفرین. خاقانی. ترک چنگی چه درّ ز لعل افشاند حسب حالی بدین صفت برخواند. نظامی. گزارندۀ حرف این حسب حال ز پرده چنین مینماید خیال. نظامی. و آنگه ز قصاید جمالت کاموخته ای ز حسب حالت. نظامی. قصه شد گفته حسب حال اینست مال دارم بسی جمال اینست. نظامی. به حسب حال من پیش آورد ساز بگوید آنچه من گویم بدو باز. نظامی. یاران صفت مقال گفتند ویشان همه حسب حال گفتند. نظامی. گفتمش چیست گفتۀ عطار گفت پند است و حسب حالی چند. عطار. حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند. حافظ
وقایعروز. حوادث جاریه. احوال کنونی. حسب حالت، شعری که شاعر در وقایع حاضره گوید: یکی ترانه درانداز حسب حال که هست خدایگان را فردا نشاط سنگ انداز. مختاری. امروز یاد خواهم کردن زحسب حال یک داستان که دهر چنان داستان نداشت. مسعودسعد. پادشاه را حسب حال بطبعآرد. (چهار مقاله). گوش کن حسب حال خاقانی گرچه او ژاژ بیشتر خاید. خاقانی. هرچه دارد ضمیر خاقانی در غمش حسب حالی افتاده است. خاقانی. من چه گویم حسب حال خود کند عالم الاسرار گیتی آفرین. خاقانی. ترک چنگی چه دُرّ ز لعل افشاند حسب حالی بدین صفت برخواند. نظامی. گزارندۀ حرف این حسب حال ز پرده چنین مینماید خیال. نظامی. و آنگه ز قصاید جمالت کاموخته ای ز حسب حالت. نظامی. قصه شد گفته حسب حال اینست مال دارم بسی جمال اینست. نظامی. به حسب حال من پیش آورد ساز بگوید آنچه من گویم بدو باز. نظامی. یاران صفت مقال گفتند ویشان همه حسب حال گفتند. نظامی. گفتمش چیست گفتۀ عطار گفت پند است و حسب حالی چند. عطار. حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند. حافظ